صنايع فرهنگي وفرهنگ توده
مکتب فرانکفورت
این مکتب یک مکتب انتقادی است که در سال 1923 به وجود آمد.در این مکتب اعتقاد بر این است که در جامعه نوین سرکوبی ناشی از عقلانیت جای استثمار اقتصادی (به عنوان مساله غالب) را گرفته است.و کانون تسلط از اقتصاد به قلمرو فرهنگ کشیده شده است.
((پیشگامان فرانکفورت آدورنو و هورک هایمر هستند)) که ((مقاله صنایع فرهنگی و فرهنگ توده)) را ارایه دادند.و معتقد به مارکسیسم بدون پرولتاریا بودند.دیدگاه آنها مبتنی بر نقد پوزیتویسم است.
از نظر فرانکفورت ها صنایع فرهنگی بخش جدیدی از صنعت موسسات اطلاع رسانی مثل رادیو و مطبوعات و سینماست که برای به نتیجه رساندن منافع صاحبان صنایع به کار می افتد.نتیجه این صنایع فرهنگی تولید تخدیرکننده محصولات فرهنگی ، ایجاد بازارهای وسیع تر تجاری و سازگاری سیاسی است.و در واقع فرهنگ توده ای اسیر کننده و منفعل کننده است.
صنایع فرهنگی همان فرهنگ توده ای و فرهنگ جهت داده شده غیر خودجوش و شی وارده شده و ساختگی است.نظریه پردازان نگران دورغین بودن این فرهنگ هستند .(افکار از پیش بسته بندی شده توده گیر)آنها نگران تاثیرات ساکت کننده ، سرکوب گر و بی حس کننده این فرهنگ بر مردم هستند.
نکته اساسی : آدورنو می گوید: جامعه به مدد صنایع فرهنگ نمی گذارد انسانها جان دیگری جز آن چه هست برای خود متصور شوند ، در هم ریختگی شعور به مرحله ای رسیده است که دیگر به زحمت می توان انسان ها را نسبت به این وضعیت آگاه کرد.دیگر نیازی به عمل عمدی رهبران نیست.تسلط به مرحله ای رسیده که دیگر اصلا تسلط به نظر نمی آید.
به نظر آدورنو و هورک هایمر جهان امروز و آینده اداره شده است و آزادی حقیقی دراثر توسعه عقلانیت در جامعه که همان تسلط بر طبیعت است، لطمه دیده است. درجهان امروز خرسندی و خوشبختی فرد تحقیق نمی یابد ، بلکه در روندی تاریخی با زوال فردیت انسان همرا ه است.این زوال به سه شکل است:
1- یکپارچه شدن آگاهی به وسیله ارتباطات هدایت شده
2- ناچیز شمردن خصلت و کیفیت فرد در تحول اشکال تولید
3- دگرگونی در ساختمان روانی انسان به دلیل اجتماعی شدن یکپارچه انسانها
نظریات آدورنو و هورکهایمر بیشتر ناظر بر ساختار تکنولوژیک فرهنگ جوامع صنعتی و نقش سلطه گرایانه آن در خلق افکار عمومی است.
علاقمندی این نظریه پردازان به صنایع فرهنگی توجه آنها را به مفهوم مارکسیستی روساختار و نه زیر ساختار اقتصادی منعکس می کند.
مکتب فرانکفورت تفکیک ماکس وبر از عقلانیت صوری و ذاتی را پذیرفته است.
عقلانیت صوری : خرد تکنولوژیک : خدمت به نیروهای سلطه گر
عقلانیت ذاتی یا فرهنگی : ارزیابی وسایل بر حسب ارزش های انسانی و عدالت
هربرت مارکوزه و مفهوم تک ساختی ( فرهنگ بسته بندی شده) :
در فرهنگ بسته بندی شده مارکوزه بر نقش تشدید کننده رسانه های جمعی و غرق شدن سنتهای فرهنگی طبقات پایین جامعه در فرهنگ بسته بندی شده تاکید می کند.
رسانه ها نوعی شعور کاذب ایجاد می کنند.خلاقیت و اندیشه از بین می رود و تقلید و یکپارچگی جای آن را می گیرد.پیامد چنین وضعی از نظر مارکوزه سیاست زدایی جامعه و حذف مسایل سیاسی و اخلاقی از زندگی عمومی است.
((***چکیده مطلب بنظرمن : نوع استثمار فرق کرده امروز به استثمار فرهنگی وارتباطات ورسانه جمعی بانظارت وسودجویی صاحبان قدرت وثروت ....
ودیروزیا دراین مکتب : به استثمار اقتصادی وانسانی که توسط سرمایه داران یا صاحبان قدرت وثروت اتفاق می افتاد. ...این مکتب گویای اینست که هرگاه انسان را درحاشیه وتبلیغ قراردهند توانایی فکر کردن واندیشیدن از اوگرفته میشود .***))
:: بازدید از این مطلب : 420
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0